ارسال پیامک

بازدید کننده محترم ، به وب سایت پیامک یاب خوش آمدید. برای ارسال پیامک جدید و استفاده از دیگر خدمات وب سایت باید در سایت عضو شود و سپس با استفاده از نام کاربری و واژه رمز خود وارد سایت شوید. در صورتی که عضو وب سایت هستید با نام کاربری و واژه رمز خود وارد شوید. همچنین بعد از عضویت در وب سایت امکان ارسال پیامک از طریق نرم افزار تلفن همراه هم برای شما وجود دارد.

بار دلم شد رفتنت , ببین از روزی که رفته ای چه سنگین نشسته ام.
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
غمت مثل سیاهی چشمانت مهمان همیشگی دلم شده,برای همین,کهنه شده ام,دوده گرفته ام...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
کشتی نشستگانیم ای باده شرطه برخیز
باشدکه باز بینیم دیدار آشنا را
حضرت حافظ
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
مگوی که سعدی از این درد جان نخواهد برد, بگو کجا برم آن جان,کز غمت ببرم...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
اگر در معرفت یکتا نبودی, دلم بیهوده دلتنگت نمی شد. صفای همه رفقای مشتی
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
ز کم و بیش جهان گوشه غم ما را بس
که ز سودای کم و بیش گذشتیم و گذشت
سعدی بزرگ
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
خبر نداشتی ای آب زندگانی من, که مرگ تشنه لبی در کنار جوی تو بود, بسان صورت دیوار چشم حسرت من, به هرطرف که روان می شدی بسوی توبود
جناب سعدی
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
کاش می شد که تو را آسان دید, یا تو را از میان رویا دزدید ,ای کاش...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
تنهایم اماکسی را دارم که آرامش تنها با یاد او و در کنار اوست,آری خدایم برای من کافیست...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
نگاه آخرم به تومکثی طولانی داشت,شایدچشمانم تصویرآخرین رابرای همیشه می خواست ولی اشک اجازه ام نمی داد...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
گذشت آن که دلم در شکنج موی تو بود
گذشت آن که جهان, پر ز گفتگوی تو بود
گذشت آن که دلم به سان قایق سرگشته
اسیر روی و موی تو بود...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
تو را که هر چه مراد است در جهان داری, چه غم زحال ضعیفان ناتوان داری...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
راز چون از میان دو نفر بیرون رفت دگر راز نباشد...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
زن گفت: چیست راز این حلقه زر,این که انگشت مرا تنگ گرفته است به بر,
مردگفت: حلقه زندگی است حلقه خوشبختی است, همه گفتند مبارک باشد
من گفتم اما باز مرا, درمعنی آن شک باشد...(فروغ فرخزاد)
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
دو تا میخ با هم ازدواج می کنن ماه عسل میرن تو دیوار...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
دل دردمند سعدی ز محبت توخون شد
نه به وصل می رسانی نه به قطع می رهانی...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
گویند رفیقانم در عشق چه سرداری؟ گویم که سری دارم افتاده در پایی...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
گویندتمنایی ازدوست بکن سعدی,جزدوست نخواهم کرداز دوست تمنایی...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
دردلم بودکه بی دوست نباشم هرگز,چه توان کردکه سعی من ودل باطل بود...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
بود چه نیازی به باغ و گلم, ای امید دلم, آن زمان که چو گل در کنار منی...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
جدا ز تو ای رفته از بر من
نمانده دگر جان به پیکر من
غمت ز وجودم نرفته برون تا دمی که کنون
بی خبر ز من روزگار منی...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
گلی که پروردم در انتظارت سوخت, دیر آمدی باران...
دلم که عاشق بود ازداغ او پژمرد, دیر آمدی باران...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
خدایا,معبودا,ای تنهامونس تنهایی خاکیان,قطره ای از زلال وجودکبریایت به من سرگشته بچشان که سالهاست,در راه طلبت آواره وسرگردانم,ولحظه ای رهایم نکن که اگر رهایم کنی درچنگال کابوس اسیر می مانم,ای دستگیرلحظه‌های اندوه وپریشانی...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵
گرچه افتاد ز زلفش گرهی درکارم, همچنان چشم امید از کرمش می دارم...
۹۹۶
۳۲۵ ۲٬۴۹۸ ۱۲۰ ۳۵