ارسال پیامک

بازدید کننده محترم ، به وب سایت پیامک یاب خوش آمدید. برای ارسال پیامک جدید و استفاده از دیگر خدمات وب سایت باید در سایت عضو شود و سپس با استفاده از نام کاربری و واژه رمز خود وارد سایت شوید. در صورتی که عضو وب سایت هستید با نام کاربری و واژه رمز خود وارد شوید. همچنین بعد از عضویت در وب سایت امکان ارسال پیامک از طریق نرم افزار تلفن همراه هم برای شما وجود دارد.

غم آمده، غم آمده، انگشت بر در میزند!
هر ضربه انگشت او بر سینه خنجر میزند
ای دل بکش یا کشته شو، غم رادر اینجا ره مده
گرغم در اینجا پا نهد آتش به جان در میزند
از غم نیاموزی چرا ای دلربا رسم وفا!
غم با همه بیگانگی، هر شب به ما سر میزند!
۱٬۳۰۱
۵۱۹ ۸۵۰ ۵۹ ۱٬۱۳۷
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
۱٬۳۰۱
۵۱۹ ۸۵۰ ۵۹ ۱٬۱۳۷
بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
یوسف از دامان پاک خود به زندان میرود
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
به خواب دیدمت اما نه از تو خرسندم
که این معامله میخواستم به بیداری
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
این سطر مختصر را
گفتم که او بخـواند
هر چند به او نگفتم
می خواهم او بـداند..
او اولش نمی خواست
ترکـم کند ، ولیکن
فهمید راز من را
او رفت تا بمانــد
۲۰
۵۹ ۱ ۱ ۵
ای که بر لبهای ما طرح طبسم میشوی
دعوت ما بوده ای، مهمان مردم میشوی
۰
۳ ۱ ۰ ۰
گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود
از هرچه زندگیست دلت سیر میشود
گویی به خواب بود جوانیمان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود
کاری ندارم آنکه کجایی چه میکنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود
۱۳۷
۶۲۱ ۰ ۰ ۷۶
اگر مرگ دادست بیداد چیست
ز داد این همه بانگ و فریاد چیست
۲۶ ۰ ۰ ۴
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من
ور نه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
دیشب شبم به ناله و آه و فغان گذشت
یعنی چنانکه میل تو بود آنچنان گذشت
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
در طواف شمع میگفت این سخن، پروانه ای
سوختم ز این آشنایان ای خوشا بیگانه ای
بلبل از شوق گل و پروانه از سودای شمع
هر کسی سوزد به نوعی در غم جانانه ای
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
در وادی محبت دانی چه کار کردم
اول به سر دویدم آخر ز پا فتادم
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
ایکاش دلت ازدل تنگم خبری داشت
یا ناله من در دل سنگت اثری داشت
یا شام فراقت زپی خود سحری داشت
یا نرگس مخمور تو بر ما نظری داشت
ای زلف طلایی تو کجایی تو کجایی
کز کار فروبسته ما عقده گشایی
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
دانی که چرا زمیوه ها سیب نکوست
چون نیمش رخ عاشق است و نیمش رخ دوست
آن زردی و سرخی که در آن می بینی
زردش رخ عاشق است و سرخش رخ دوست
دوست خوبم تولدت مبارک
۶۶۱
۹۱۶ ۱۵۸ ۶۶ ۲۲۹
جنون را گر به عالم حاصلی بود
به دست ما و مجنون هم دلی بود
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
هرگز گمان مبر که ز یاد تو غافلم
گر مانده ام خموش خدا داند و دلم
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
من تمام چیزهای خوب را گم کرده ام
عشق زیبا را فدای حرف مردم کرده ام
روزهای دلنشین با تو بودن رفت زود
بی تو تصویر تو را در دل تجسم کرده ام
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
به عالم هر کجا درد دلی بود
به هم کردند و نامش عشق کردند
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
هر روز در عذابم
از غم به پیچ و تابم
بنگر که بس خرابم
از دیدن تو ای دوست
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
به کورچشمی این روزگار خوشحالم
اگر چه معدن دردم ولی نمی نالم
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
دیشب که از آسمان میگذشتم در ماه بیتوته ام گرفت
وچشمانم خواب بهاری را دید که جز با وسعت دستهای تو اتفاق نمی افتاد
آنگاه که رفتی چشمانم را به انتظار دوختم
و دلم را اسیر ردپایت کردم
میدانی؟خواب رهایی می دیدم
رویای زیبای پیوستن به تو
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
عيب کار از جعبه ي تقسيم نيست
سيم سيار دل ما سيم نيست
اين خدا،اين هم هزاران طول موج
ديش احساسات ما تنظيم نيست
۲۶ ۰ ۰ ۰
دیشب که ماه در حوض سنگی خانه مان
آرام وصبور وسنگین آرمیده بود!
دستهای سترون من در مرتع مهتاب
گلی کاشت به رنگ خیال
از امید معتبرش ساختم واز تواضع مغرورش نمودم
دنیا دنیا ستاره بود که به پایش ریختم
انتظار عادتم شد
وتنهایی حریم بودنم!!!
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴
ز بخت خویش ندارم شکایتی زیرا
همین که کرد مرا با تو آشنا کافیست!
۱۴
۸۲ ۳ ۰ ۴