خدایا

دل و زبانم را یکی کن

تا فرشتگانت به چشم منافق نگاهم نکنند!

معبودم
میخواهم همواره علاقه ام به تو از جنس شیشه باشد

که از هر طرفش دیدنی است

خداوندا...

هدایتم کن تا به این باور برسم،

که جواب برخی دعاهایم،

«صبر» و «انتظار» است...

الهی

صدایت می کنم

در لحظه های خیس نیایش

لحظه هایی از جنس پرستش

با تو سخن میگویم گاه با زبان

گاه با اشک.....

الهی

الهی،راز دل با تو چه گویم که تو خود راز دلی

دانه و لانه و بال و پر و پرواز دلی

این روزها و شبها خدا از همیشه نزدیکتراست …

اگه هوای دلتون ابری شد و چشماتون بارونی ...، مارو فراموش نکنید.

التماس دعا

در هر سحري با تو همي گويم راز

بر درگه تو همي کنم عرض نياز

بي منت بندگانت اي بنده نواز

کار من بيچاره ی سرگشته بساز

خــــُداے من... اَگـــــر بــِشکَــند اینــ بُغــضِــ گِـــره خـــورده

نَــ عَرشــ و نَــ فَرشــ

هیچــ یِکــ را نــــِمے خواهَـــــــــــمــ

تَنــــــــــــهآ گرمے ِ نِــــــگاهَتــــ را مے خواهــَـــــــــــمــ

کــ بپـــــوشآنَد سَـــردے ِ دِلَــمـــ را ...

خدایا من جز تو کسی رو ندارم خودت آرام کن قلبم را ...

خداوندا!
برای شانه‌های خسته ، قدری عشق!...برای گام‌های مانده در تردید، قدری عزم!...
برای زخم‌ها، مرهم!...برای خواهش دستان ما، باران!...""""""برای این همه سرگشتگی، ایمان!..."""""برای این همه بیگانگی، الفت!...برای بستگی، آغاز!...
برای خستگی، آغوش!...برای ظلمت جان، روشنایی‌های پی در پی!...
برای حیرت دل، آشنایی‌های پر معنا!...
خداوندا!
""برای عشق‌های خسته، قدری روح..."برای عزم‌های مانده ، قدری راه ..."

ای خدا غصه نخور از تو فراری نشدم

بعد از آن حادثه در کفر تو جاری نشدم

ای خدا غصه نخور باز همین می مانم

من زمین خورده ی این ضربه ی کاری نشدم

هر قطره باران پیامی دارد از خدا:


مردم شهر!
بارش مهربانی هایتان همیشگی...

عمریست شیطان فریاد میزند آدم پیدا کنید سجده خواهم کرد

نسیم، دانه از دوش مورچه انداخت؛

مورچه، دانه را دوباره بر دوشش گرفت

و رو به خدا گفت :

گاهی یادم می رود که، هستی؛

کاش بیشتر نسیم بوزد ...

بارالها…
از کوی تو بیرون نشود
پای خیالم
نکند فرق به حالم
چه برانی،
چه بخوانی…
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی…
نه من آنم که برنجم ،
نه تو آنی که برانی..
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم ،
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی.
در اگر باز نگردد
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم ،
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی

الهی!

حاضری! چه جویم؟

ناظری! چه گویم؟

الهی!

تا از مهر تو اثر آمد،

همه مهرها به سر آمد

الهی!

هرچند از بد سزای خویش به دردم،

لکن از مفلس نوازی تو شادم!

خدایا!

آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند

امــا نه وقتی که در ميانشان هستی ، نـه !!!

آنجا که در ميان خاک خوابيدی ، “سنگِ تمام” را می گذارند و می روند …
...

پروردگارا !

تو تنها کسی هستی که همیشه و همه جا با من هستی...

الهی!

دانی به چه شادم؟

به آنک نه به خویشتن، به تو افتادم!

الهی!

گر زارم، در تو زاریدن خوش است،

ور نازم به تو نازیدن خوش است

الهی!

شاد بدانم که بر درگاه تو می زارم،

بر امید آنک روزی در میدان فضل، به تو نازم

خدایا

دستهایت را زیر تنهاییم ستون کن

که من از

آوارگی

بی تو بودن

میترسم ...

خدا آن حس زیبایی است

که در تاریکی شب زمانی که هراس مرگ می وزد

در سکوتت

کسی همچون نسیم دشت می گوید

کنارت هستم ای تنها...

همیشه فکر میکنیم

چون گرفتاریم به خدا نمیرسیم

ولی در حقیقت چون به خدا نمیرسیم گرفتاریم...

بخاطر بسپار :

همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است،

آرام
بیصدا
همیشگی...

وقتی تنها شدی

بدون که خدا همه رو بیرون کرده

تا

خودت باشی و خودش...