ارسال پیامک

بازدید کننده محترم ، به وب سایت پیامک یاب خوش آمدید. برای ارسال پیامک جدید و استفاده از دیگر خدمات وب سایت باید در سایت عضو شود و سپس با استفاده از نام کاربری و واژه رمز خود وارد سایت شوید. در صورتی که عضو وب سایت هستید با نام کاربری و واژه رمز خود وارد شوید. همچنین بعد از عضویت در وب سایت امکان ارسال پیامک از طریق نرم افزار تلفن همراه هم برای شما وجود دارد.

باید اعتراف کنم یه مدت فکر میکردم بستنی عروسکی رو اشتباه میخرم! آخه شکل روش شبیه بستنیش نبود! اصلا یه وضعی
۱۰
۱۵ ۱۵۱ ۶ ۰
ﺁﻧﻘﺪﺭ “ ﺑﺎﻭﺭﺕ ” ﺩﺍﺭﻡ
ﮐﻪ “ ﺍﮔﺮ ” ﺩﺭ “ ﮐﻮﯾﺮ ” ﺑﮕﻮﯾﯽ
“ ﺑﺎﺭﺍﻥ ” ﻫﺴﺖ
ﺑﻪ “ ﺣﺮﻣﺖ ” ﺻﺪﺍﯾﺖ
“ ﺧﯿﺲ ” ﻣﯽ ﺷﻮﻡ
۱۰ ۰ ۰ ۰
تا سن13-14 سالگی فکر میکردم تمام اعضای بدن غیر از سر وقتی از بدن جدا بشن مثل ناخون دوباره در میان!!!!!!
وقتی فهمیدم این طوری نیست حســـــــــابی ترسیده بودم همش فکر میکردم الانه که یه جام کنده شه نقص عضو بشم!!
بیشترم از قطع شدن انگشتام میترسیدم (چون ظریف ترن زودتر کنده میشن دیگه)
بهلهههههههه...هرچی هم بهم گفتی خودتی:/
۲٬۴۸۶
۵۰۷ ۱٬۲۴۹ ۲۲ ۱۶۱
اعتراف می کنم تا الان چند بار خودم به خودم رای مثبت دادم!
۷
۱۲ ۳ ۰ ۵
ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻫﻨﻮﺯﻳﻜﻲ ﺍﺯﺳﻮﺍﻻﺕ ﺫﻫﻨﻢ ﻛﻪ ﺑﻲ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺣﻜﻤﺖ ﺧﻠﻘﺖ ﺳﻮﺳﻚ ﺣﻤﻮﻣﻪ
۱۶
۲۸ ۳۶۲ ۵۵ ۳
اعتراف می کنم آدم حسودی نیستم، ولی خیلی وقت که جمله های کاربرای برتر لایک نمی کنم...
۶۸۰
۳۶۷ ۵۱۲ ۱۷ ۵۸۰
وای باورتون نمیشه دیروز تو جیب یکی از شلوارای قدیمیم ۵۰۰۰ تومن پول پیدا کردم...
وای یعنی منم یکی از بندگان برگزیده خدام؟؟؟؟؟ ^^
دست راستم رو سر همتون^^
۳۳۲
۱۷۵ ۳۸۶ ۱۰ ۴۳
آقا من اعتراف می کنم از وقتی که زن گرفتم یه لقمه درست حسابی از گلومون پایین نرفته....نخند لطفا
۱٬۲۶۵
۵۷۷ ۶۹۸ ۷۱ ۱٬۲۵۹
من اعتراف میکنم وقتی کوچک بودم فکر میکردم پنجاه تومانی برادر کوچک ده تومانی است
۱٬۲۶۵
۵۷۷ ۶۹۸ ۷۱ ۱٬۲۵۹
اعتراف می کنم یه بار از مسیری پیاده داشتم می رفتم خونه دوستم، رسیدم سر کوچشون دیدم ورود ممنوعه. رفتم از یه چهار راه بالاتر دور زدم از سر کوچشون وارد شدم!
۸ ۰ ۰ ۲
اعتراف می کنم بچه که بودم یه بار چوب کبریتو برداشتم کردم تو دماغ مامان بزرگم که خواب بود
ای حال داد ولی بعدش یه کتکی خوردم که خدا نصیب هیچ بنی بشری نکنه
۱۸
۳۳ ۱۶ ۶ ۱
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم تمام گوشت های غذامو از ترس اینکه مامانم نبینه که نخوردم تو کابینت قایم میکردم وقتی ام دستم رو شد به گربه ها میدادم انقدر چاق و تپل شدن که :-D
۸۱ ۱۸ ۰ ۱۵
من ساده بودم و سادگی کردم.
من اعتماد کردم.
اما دیگر بس است.
من می خواهم زندگی کنم.
پای هر اشتباهی که کردم می ایستم و جبران می کنم و به کسی اجازه نمی دهم که حالم و آینده ام را خراب کند.
۵۵
۹۱ ۱۳۱ ۹ ۳۰
اعتراف می کنم قصه خوابیدن وجدان ها، روی خوابیدن اصحاب کهف را سفید کرده است...
۵۵
۹۱ ۱۳۱ ۹ ۳۰
اعتراف میکنم اون موقع ها که تازه شروع کرده بودم به نماز خوندن و بچه بودم فکر میکردم مثلا اگه همینجوری تا حدود ۱۵ سالگی ادامه بدم حتما چهرم مثه تو کارتونای مذهبی نورانی میشه یا مثلا از آسمون صدا میاد که من به پیامبری انتخاب شدم
استغفرالله
۳۳۲
۱۷۵ ۳۸۶ ۱۰ ۴۳
اعتراف میکنم یکی از آرزوهای بچگیم دیدن قیافه ی اون خانوم سیاه پوسته تو کارتون تام و جری بود!!
۳۳۲
۱۷۵ ۳۸۶ ۱۰ ۴۳
اعتراف میکنم دوستت داشتم ولی می ترسیدم تو منو نخوای
آخرم ترسم به واقعیت پیوست
لباس سفیدت مبارک...
۷۸۸
۴۴۱ ۳۲۲ ۷۲ ۱۹۲
من ۹ سالم که بود نوشابه مشکی رو با بستنی وانیلی قاطی کردم ، شد شیرکاکائو گازدار.
خیلیم خوش مزه بود
۱۲
۴۷ ۰ ۰ ۵
خونمونو آگهی کردیم برای فروش طرف زنگ زده میگه چند خوابه س بابام میگه دوتا اتاق داره توی هر کدوم خواستین بخوابین
من: O
بابام :-)
طرفo_O
اونطرف :-D
ی کم اونطرفتر :-Q
۲۶
۱۶ ۱۴ ۰ ۴
بیاین ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﻨﯿﻢ هممون ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﭘﺎﮐﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﻤﻮﻥ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﯿﻢ!
۱۱
۳۳ ۲۹ ۴ ۱۲
اهل پنهـان کاری نیستـم
اعتراف میکـنم
زمانی دل یکی را سوزاندم
حـالا
یکـی ... یکـی ... یکـی
دلـم را می سوزانـند
۱۴
۱۴ ۴ ۰ ۷
اعتراف می کنم اولین باری که سریال ستایش رو می دیدم گفتن ماثنا من فکر کردم گفت باسن ها
.
.
.
.
.
والا با این اسماشون اصن یه وضعی
۳٬۴۴۲
۷۴۳ ۴۴۹ ۲۴۴ ۷۷
یکی از بزرگترین زجرهای مشترک بین همه مون توی بچگی این بود که:باید می رفتیم جنسی که اشتباه خریدیمو پس می دادیم...!باید
نگین اینجوری نبودین که باورم نمیشه
۹
۱۷ ۰ ۰ ۴
اعتراف می کنم وقتی بچه بودم هیچی خوشمزه تر از آب دماغم نبود!
‎−۱
۲ ۰ ۰ ۰
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﻓﯽ ﮐﻨﻢ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺭﻭﺧﺪﺍ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ
ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﻫﺎﺗﻮﻥ ﻣﯿﺰﺩﻥ ﺗﻮ ﺳﺮﺗﻮﻥ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ...؟
ﻣﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻣ ﻫﺴﺘﻢ
۱۱ ۰ ۰ ۳