ارسال پیامک

بازدید کننده محترم ، به وب سایت پیامک یاب خوش آمدید. برای ارسال پیامک جدید و استفاده از دیگر خدمات وب سایت باید در سایت عضو شود و سپس با استفاده از نام کاربری و واژه رمز خود وارد سایت شوید. در صورتی که عضو وب سایت هستید با نام کاربری و واژه رمز خود وارد شوید. همچنین بعد از عضویت در وب سایت امکان ارسال پیامک از طریق نرم افزار تلفن همراه هم برای شما وجود دارد.

ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻣﮕﺲ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﻧﺦ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻢ ﺑﻌﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ ﺑﺎﻟﻬﺎﺷﻮ ﻣﯿﮑﻨﺪﻡ ﻣﯿﺒﺴﺘﻤﺶ ﺍﻭﻥ ﺳﺮ ﻧﺦ,
ﺑﻌﺪ ﻣﮕﺲ ﺳﺎﻟﻤﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺑﮑﺴﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ
ﻻﻣﺼﺐ ﺻﺤﻨﻪ ﯼ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺑﻮﺩ
۲۷۶
۱۶۴ ۴۷۶ ۲۵۳ ۱۶۴
اعتراف می کنم قصه خوابیدن وجدان ها، روی خوابیدن اصحاب کهف را سفید کرده است...
۵۵
۹۱ ۱۳۱ ۹ ۳۰
اعتراف میکنم اون موقع ها که تازه شروع کرده بودم به نماز خوندن و بچه بودم فکر میکردم مثلا اگه همینجوری تا حدود ۱۵ سالگی ادامه بدم حتما چهرم مثه تو کارتونای مذهبی نورانی میشه یا مثلا از آسمون صدا میاد که من به پیامبری انتخاب شدم
استغفرالله
۳۳۲
۱۷۵ ۳۸۶ ۱۰ ۴۳
اعتراف می کنم وقتی بچه بودم هیچی خوشمزه تر از آب دماغم نبود!
‎−۱
۲ ۰ ۰ ۰
اعتراف می کنم یه با زنگ زدم 700 اپراتور ایرانسل کلی پشت خط منتظر موندم تا بعد یه ربع یه پسره جواب داد، منم حواسم دیگه به گوشی نبود هل شدم گفتم: سلام منزل آقای ایرانسل؟
۳۳۲
۱۷۵ ۳۸۶ ۱۰ ۴۳
اعتراف میکنم یکی از آرزوهای بچگیم دیدن قیافه ی اون خانوم سیاه پوسته تو کارتون تام و جری بود!!
۳۳۲
۱۷۵ ۳۸۶ ۱۰ ۴۳
اعتراف می کنم بچه که بودم هر وقت می رفتم دستشویی فکر می کردم هر لحظه ممکنه یه دست از سوراخ دستشویی بیاد بیرون منو بکشه تو سوراخ :)
یعنی تخیلاتم در این حد فانتزی بودا :)
۳۳۲
۱۷۵ ۳۸۶ ۱۰ ۴۳
اعتراف میکنم دوستت داشتم ولی می ترسیدم تو منو نخوای
آخرم ترسم به واقعیت پیوست
لباس سفیدت مبارک...
۷۸۸
۴۴۱ ۳۲۲ ۷۲ ۱۹۲
من ۹ سالم که بود نوشابه مشکی رو با بستنی وانیلی قاطی کردم ، شد شیرکاکائو گازدار.
خیلیم خوش مزه بود
۱۲
۴۷ ۰ ۰ ۵
آقا اعتراف می کنم یک بار رفتیم دکتر آنقدر قیافه دکتره زشت بود من فکر کردم رفتم باغ وحش!!!!
۲۷۶
۱۶۴ ۴۷۶ ۲۵۳ ۱۶۴
پروردگارا اعتراف می کنم که گه گاه از مشکلات زندگی خسته می شوم و معرفتم کم رنگ می شود، خدایا مگذار به سبب خستگی هایم دوستانم را فراموش کنم.
۴ ۰ ۰ ۰
بچه که بودم فکر می کردم فقط دوتا کشور توی دنیا داریم، ایران و خارج اما این اطمینان خیلی طول نکشید و با سفر دوست مامان به سوریه متزلزل شد. ذهن فسقلیم خیلی زود اطلاعاتو تصحیح کرد. من اشتباه کرده بودم. سه تا کشور وجود داشت؛ ایران، خارج و سوریه!
۱۲۲
۲۹۰ ۲۷۶ ۲۴ ۶۹۲
اعتراف میکنم زن بودن ضعف دارد..
آری ضعف دارم ؛در بی رحمی..
در قدرت ناجوانمردانه..
در نبخشیدن کسانی که احساسم را به تاراج میبرند..
من موجودی ضعیفم که با تمام ظرافتم،دلی به وسعت دریا دارم تا به یاد تو بتپد
۶۲
۱۱۶ ۲۷ ۴ ۳۵
من بیهوده سوختم...
درست مثل یه سیگار روشن روی لبهای بچه خوشگلی که از روی نادانی روشن میکرد نه از روی خماری...!!
۲
۶ ۰ ۰ ۱
من اول فکر می کردم یبوست یه جور ماهواره هست!
‎−۱۰
۲۰ ۰ ۰ ۴
خونمونو آگهی کردیم برای فروش طرف زنگ زده میگه چند خوابه س بابام میگه دوتا اتاق داره توی هر کدوم خواستین بخوابین
من: O
بابام :-)
طرفo_O
اونطرف :-D
ی کم اونطرفتر :-Q
۲۶
۱۶ ۱۴ ۰ ۴
یعنی کاری که we chat با فیس بوک کرد هیتلر با یهودیا نکرد :)
۲۶
۱۶ ۱۴ ۰ ۴
شماره یه نفر رو Irancell سِیو کردم که هروقت واسم اس اومد همه فک کنن ایرانسله! یه روز گوشیم رو میز بود..... مامانم گفت بیا ایرانسل داره بهت زنگ میزنه!!!!
۱۴۹
۶۳ ۲۰۰ ۴ ۹۰
بیاین ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﻨﯿﻢ هممون ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﭘﺎﮐﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﻤﻮﻥ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﯿﻢ!
۱۱
۳۳ ۲۹ ۴ ۱۲
اعتراف میکنم یه استقلالی نوشته بود استقلالی ها پرچمو بالا ببرید منم بالا بردم زدم تکراری!!!
پرسپولیسی ها برید حال کنید!! D:
۵۰
۱۲۱ ۰ ۰ ۱۶
بیاین اعتراف کنیم که حالمون از صدای ضبط شدۀ خودمون بهم می خوره، بیاین!!
۱۴۹
۶۳ ۲۰۰ ۴ ۹۰
از شما چه پنهون من آخرین چیزی که همین اواخر فهمیده بودم این بود که گوزن ها شوهر آهوها نیستن و کلی هم سرش ضربه روحی خوردم...
۳۵
۱۶ ۲۴ ۲ ۴
اهل پنهـان کاری نیستـم
اعتراف میکـنم
زمانی دل یکی را سوزاندم
حـالا
یکـی ... یکـی ... یکـی
دلـم را می سوزانـند
۱۴
۱۴ ۴ ۰ ۷
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﻓﯽ ﮐﻨﻢ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺭﻭﺧﺪﺍ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ
ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﻫﺎﺗﻮﻥ ﻣﯿﺰﺩﻥ ﺗﻮ ﺳﺮﺗﻮﻥ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ...؟
ﻣﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻣ ﻫﺴﺘﻢ
۱۱ ۰ ۰ ۳
اعتراف می کنم:
زمان بچگی وقتی برق می رفت روی زنگ همه همسایه ها چسب نواری می چسبوندیم
حالا شما زمان اومدن برق رو تصور کنین!
۷٬۹۳۰
۱٬۷۸۶ ۲٬۰۰۸ ۲۲۹ ۴٬۷۱۱